۱۳۹۱ آبان ۲۹, دوشنبه

ستار دو بار خفه شد:یکبار توسط چماقداران مجازی یکبار هم توسط چماقداران واقعی .


داستان ستار بهشتی را همه می دانیم. او قربانی صراحت لهجه و حقیقت گویی اش درباره فساد سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی شد. بر طبق نوشته های وبلاگ ستار بهشتی، او صراحتا توسط نیروهای سرکوبگر حکومت ننگین جمهوری اسلامی تهدید شده بود که زبان در کام گیرد وگرنه او را خفه می کنند. ستار درباره این تهدید ها نوشته بود: «دیروز بنده را تهدید می کنند به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان گشادت را نمی بندی ... روز وشب تلفنهای تهدید آمیز قطع نمی شود گویی قرار است با هر سُخنی دهانمان را ببندیم.»
 ولی ستار بهشتی با شجاعتی مثال زدنی  تحت تاثیر تهدید ها قرار نگرفت و ترجیح داد که همچنان در مسیر حقیقت گویی گام بردارد و این موضوع ظاهرا برای نیروهای امنیتی و سرکوبگر سنگین تمام شد آنچنان که تهدیدهایشان را عملی کردند و با چماق هایی که بر سر و بدن ستار فردو آوردند  جان  یکی از شجاعترین نیروهای مبارز ایران زمین را ستاندند ولی همه شواهد نشان می دهد که ستار حتی حسرت یک آخ را هم بر دلشان گذاشته بود آنچنان که خودش قبل از دستگیری نوشته بود: «بنده به عنوان یک ایرانی می گویم من نمی توانم دربرابر این همه مصیبت سکوت کنم... ما را از تهدیدات خود نترسانید چون ترسی در دل ما نیست، دیگر جای ترسی نمانده، شلاق وشکنجه شدن، ما را از اطلاع رسانی باز نمی دارد. اگر شعار شما این است که ما بازداشت می کنیم، شکنجه می دهیم. شما سکوت کنید! شما اطلاع رسانی نکنید! شعار ما هم این است. پابه میدان گذاشتیم در این مبارزه یا از قفس تن رهایی می یابیم یا قفس ظلم شما رادرهم می شکنیم.» و سرنوشت چنان رقم خورد که از قفس تن رهایی یافت اما موجی که پس از ریختن خونش ایجاد شد قفس ظلم جمهوری اسلامی را به لرزه انداخته است و یقینا خون ستار و ندا و سهراب و سایر شهدای راه آزادی در آینده ای نه چندان دور قفس جمهوری اسلامی را در هم خواهد شکست.
اما این همه داستان نبود. ستار فقط در دنیای واقعی خفه نشد و پیش از این نیز کسانی بودند که او را خفه کرده بودند و با چماق سانسور، سعی در سرکوب کردن صدایش داشتند چرا که  ستار نظری مخالف با نظر آنها داشته است. به عنوان نمونه، ستار بهشتی پیش از این مطلبی در انتقاد از رضا پهلوی و حلقه نزدیکانش منتشر می کند و نظراتی در نقد ایشان در یکی از سایت های فارسی زبان قرار میدهد اما هم مطلب و کامنت هایش مورد حمله و سانسور واقع می شوند و هم خودش مورد تخریب قرار می گیرد و از سوی حمله کنندگان متهم به حمایت از جمهوری اسلامی می شود آنچنان که ستار با دلی آزرده، از چماق سرکوب شعبان بی مخ ها می نالد و می گوید فرق زیادی بین نظام آخوندی و نظام شاهنشاهی و طرفدارانشان نمی بینید.
در واقع بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی در درون خودش یک جمهوری اسلامی بالقوه دارد و از تخریب و حذف و سانسور به شرط آن که تامین کننده منافعش باشد چندان هم بدش نمی آید و در صورت لزوم از این شیوه های غیراخلاقی استفاده می کند. ولی نیک می دانیم که  اگر واقعا به دنبال ساقط کردن جمهوری اسلامی هستیم و بنا داریم پس از جمهوری اسلامی کاخ ظلم جدیدی نسازیم  باید به خودمان نهیب زنیم و از این شیوه ها فاصله بگیریم و به جای حذف و سانسور،  تمرین رواداری و تحمل نظر مخالف را انجام دهیم. چیزی که کمبودش در فضای اپوزیسیون به شدت احساس می شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر