رحیم سلیقه عراقی (معاون اسدالله لاجوردی)، نازلی دخترش و احمد باطبی (داماد رحیم سلیقه عراقی) - اسدالله لاجوردی |
روابط پیچیده احمد باطبی با وزارت اطلاعات هر روز آشکارتر می گردد. در مکالمه محرمانه ای که به تازگی از باطبی و معاون وزارت اطلاعات افشا شد، وی اذعان می کند که بیش از ده سال با وزارت اطلاعات همکاری می کرده و در برابر به وی اجازه داده شده بود تا بیرون از زندان بماند و از امکانات ویژه خودش و خانواده اش بهره مند گردند. اما این ارتباطات بسیار پیچیده تر از اینهاست. همسر هشتم باطبی نازلی سلیقه عراقی که دختری معصوم به نظر می رسد تمام زندگی اش را در فضایی اطلاعاتی زندگی کرده است. در خانه اسدالله لاجوردی بزرگ شده است و در کودکی و نوجوانی روی زانو های لاجوردی می نشسته تا عمو اسدالله برایش قصه بگوید. اینکه اسدالله لاجوردی در گوش "نازلی سلیقه عراقی" کوچک قصه شاه پریان می گفت یا اعدام دخترکان نوجوان در زندانهای تحت امر وی، شاید هیچگاه آشکار نگردد. آیا باید بپذیریم که ازدواج نازلی و باطبی بیش از عشق یک خبرچین متاهل به دختری بی گناه و معصوم بوده است؟
مرکز اسناد انقلاب اسلامی به تازگی کتابی را با عنوان "اسدالله لاجوردی" نوشته غلامعلی پاشازاده منتشر کرده است که به زندگی و مبارزات لاجوردی، میپردازد. یکی از منابع اصلی نگارنده در این کتاب پس از خاطرات شخصی لاجوردی، مجموعه کتابهای یاران امام خمینی به روایت اسناد ساواک میباشد. در صفحه ۱۲۳ از این کتاب آمده است: "لاجوردی در زندان نیز دست از مبارزه بر نمی داشت . هنوز مدت زیادی از محکومیت او نگذشته بود که گزارش های پی در پی از اقدامات لاجوردی مبنی بر (ایجاد بی نظمی در زندان ، اغوا و اغفال کردن سایر زندانیان ، تحریک افکار آنان و ایجاد تشنج و ناراحتی در زندان) داده شد. گویا در این فعالیت ها افرادی چون ناصر کاخساز ، محسن فرحزاد ، هوشنگ تیزابی ، محمد علی هاشم بیک لشکری ، شکرالله پاک نژاد ، رحیم سلیقه عراقی و فرج آقازاده نیز با او تشریک مساعی کردند ، لذا مقامات زندان برای چاره جویی تقاضای تبعید آنها را مطرح کردند و خواهان انتقال لاجوردی به زندان دیگری شدند." این نخستین باری است که نام رحیم سلیقه عراقی را می بینیم. مرد مرموزی که در سالهای زندان و مبارزه پیش از انقلاب و پس از انقلاب دست راست لاجوردی در دادستانی انقلاب اسلامی و زندان اوین می شود. رحیم سلیقه عراقی زندگینامه جالبی دارد که از همگان مخفی مانده است. رحیم در محله نارمک تهران زندگی می کرد. در ۱۷ سالگی در دبیرستان کمال جذب انجمن حجتیه شد و در "جلسات ضد بهائيت" این انجمن شرکت می کرد. سپس به دانشگاه پلی تکنیک رفت و در آنجا مارکسیست شد و به حزب توده پیوست، و بدین گونه تلفیقی از مارکسیسم و اسلامگرایی شخصیت وی را شکل میداد
امیر حسین فطانت نویسنده "داستان همه داستان ها" - کلمبیا |
امیر حسین فطانت که خود را به تبعیدی چهل ساله فرستاده است، به تازگی در وبلاگ شخصی اش از سابقه دوستی اش با رحیم سلیقه عراقی می گوید: "هر چند در ارتباط با گروه فلسطین دستگیر شدم ولی در گذشته سیاسی من که از ۱۳ سالگی در دبیرستان کمال نارمک شروع شد تا هنگام دستگیری در ۴ تیر ۱۳۴۹ که بیست ساله بودم، با هیچیک از افراد گروه فلسطین آشنائی نداشتم . قبول طرح هواپیما ربایی به دلیل تحت تعقیب بودن من بود و بیشتر برایم مفری بود و بر اساس سابقه دوستی و نه ارتباط سیاسی با دانشجویی به نام رحیم سلیقه عراقی که در همسایه گی ما بود، پذیرفتم." امیر حسین فطانت دانشجوی فوق لیسانس عمران در دانشگاه پهلوی شیراز، در سال ۱۳۴۸ هنگام سخنرانی تیمسار پهلوان (رئیس شهربانی)، نطقی آتشین در برابر دانشجویان ایراد کرد که زمینه ساز اعتصاب دانشجویان شد و تحت تعقیب قرار گرفت. پس از دستگیری اعضای اصلی گروه فلسطین (احمد صبوری معروف به احمد مائو، برادران ابراهیمی و پرویز وداورد)، ساواک قصد داشت دیگر چهره های فعال جنبش دانشجویی را شناسایی کند. محمد صدفی معروف به گوریل ساواک، که همسایه رحیم سلیقه عراقی بود و نسبت فامیلی با وی داشت، توانست با اجرای نقشه ای نچندان پیچیده، سلیقه عراقی را فریب داده و با کمک وی فرج آقازاده، سعیدی بی دختی و امیر حسین فطانت را دستگیر کند. طرح این بود که با یک هواپیما ربایی، حکومت را وادار کنند تا زندانیان سیاسی موسوم به گروه فلسطین را آزاد کند. به این شکل رحیم سلیقه عراقی از تیرماه ۱۳۴۹ برای پنج سال به زندان افتاد. در زندان قصر وی جذب فعالیتهای اسدالله لاجوردی شد و در حالی که عضو فعال حزب توده بود، تحت تعلیمات لاجوردی به اسلامگرایی تند رو بدل گشت. هوشنگ اسدی هم در همین دوران زندان به جمع دوستان رحیم پیوست. پس از آزادی از زندان همچنان بعنوان یکی از نزدیکترین یاران اسدالله لاجوردی در کنار وی به مبارزه با حکومت پهلوی ادامه داد. پس از انقلاب رحیم سلیقه عراقی به همراه لاجوردی به دادستانی انقلاب و زندان اوین رفت تا لاجوردی را در شناسایی، بازجویی، تواب سازی و قتل عام مخالفین انقلاب اسلامی یاری دهد. بسیاری از این مخالفین دوستان ویاران قدیمی رحیم سلیقه بودند. بهمن ماه ۱۳۶۳ با برکناری لاجوردی از تمام سمت های دولتی در جریان اختلافات درونی انقلابیون، رحیم سلیقه به وزارت اطلاعات رفت تا محمد محمدی نیک ری شهری را در تاسیس این وزارتخانه نوپا یاری دهد. در دوران وزارت علی فلاحیان، رحیم سلیقه عراقی به مدیریت ارشد این وزارتخانه راه یافت و از سال ۱۳۷۲ فعالیتهای اقتصادی وی زیر چتر وزارت اطلاعات اوج گرفت. در سال ۱۳۷۳ بیمارستانی ده طبقه را به سفارش وزارت اطلاعات در تهران ساخت که هوشنگ اسدی و نوشابه امیری هم در این پروژه با وی همکاری داشتند. همان سال در جریان جشنواره فیلمی در جمهوری آذربایجان، امیر حسین فطانت که سالها از سیاست به دور بود با هوشنگ اسدی و همسرش نوشابه امیری روبرو می شود و هوشنگ اسدی پیامی از رحیم سلیقه به وی می رساند تا در این پروژه وزارت اطلاعات مشارکت کند و فطانت آنرا نمی پذیرد. چهل سال پیش مافیای زندانیان سیاسی آن دوران انگشت های اتهامشان را به سوی امیر حسین فطانت دراز کردند در حالی که تقریبا همه شان با ساواک همکاری می کردند و تنها بیگناه داستان فطانت بود که وقتی چنین ظلمی را دید از دنیای آلوده سیاست و مبارزه سیاسی به خلوت کلبه ای در یکی از شهرهای کوچک کلمبیا قناعت کرد
رحیم سلیقه عراقی در حال حاضر پیمانکاری قراردادهای وزارت اطلاعات را در دبی در اختیار دارد. همچنان از معاونین بانقوذ این وزارتخانه است. سال ۲۰۰۸ همزمان با ورود باطبی به خاک آمریکا، نازلی سلیقه عراقی، دختر رحیم هم به آمریکا میاید تا در دانشگاه آلاباما درس بخواند. یک سال بعد توسط زن و شوهری ایرانی که در فرانسه زندگی می کنند، نازلی به باطبی معرفی می شود و در جریان اعتصاب غذای اکبر گنجی در تابستان ۲۰۰۹، این دو یکدیگر را می بینند و باطبی بدون اینکه با نامزدش تارا نیازی حرف بزند، وی را رها کرده و نازلی را نامزد می کند. چند ماه پس از آنم نازلی با تارا نیازی تماس می گیرد و به او اطلاع می دهد که حالا همسر باطبی شده است و از تارا می خواهد که از زندگی اش بیرون برود! اما چه کسی نازلی سلیقه عراقی، دختر یکی از معاونین ارشد وزارت اطلاعات را به احمد باطبی معرفی کرد؟ پاسخ روشن است، نوشابه امیری و هوشنگ اسدی
بیانیه حزب توده در دفاع از اسدی |
نوشابه امیری و هوشنگ اسدی |
هوشنگ اسدی در روز آنلاین در مقاله زیر عنوان "نازلی سخن گفت" به شرح مبهم ماجرای عروسی احمد باطبی و نازلی سلیقه عراقی در تاریخ ۲۹ آبانماه ۱۳۸۹، می پردازد. از محسن شیکاگو (محسن سازگارا) هم می گوید که به همین حلقه تعلق دارد. هوشنگ و نوشابه هر دو سابقه طولانی در همکاری با سازمان امنیت شاه (ساواک) و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی دارند. پنهان هم نبوده است. حزب توده ایران پس از انقلاب اسلامی وقتی اسامی همکاران و خبرچین های ساواک از اسناد این سازمان بیرون آمد، بیانیه ای صادر کرد تا همکاری هوشنگ اسدی، عضو حزب توده و خبرچین رسمی ساواک را توجیه کند. هوشنگ اسدی که در زندان با رحیم سلیقه عراقی و اسدالله لاجوردی آشنا می شود، پس از زندان به شورای سردبیری روزنامه کیهان راه می یابد. از همانجا در روزهای سرنوشت نقشی پررنگ را با همسرش، نوشابه امیری، برای جهنم کردن ایران ایفا می کند. شانزدهم مرداد ۱۳۹۰ هوشنگ اسدی در مقاله ای با عنوان وافور بختیار در روز آنلاین، تلویحا اعتراف می کند که تمام ماجرای یکی از معروفترین شعارهای مردم در زمان انقلاب اسلامی علیه بختیار شایعه ای بوده که وی، همسرش و همکارانش ساخته بودند. ماجرا از این قرار بود که پانزدهم دیماه ۱۳۵۷ نوشابه امیری به شوهرش هوشنگ خبر میدهد که شاپور بختیار نخست وزیری را پذیرفته و قصد ملاقات با خبرنگاران را دارد. دو روز پس از آن شاه کشور را ترک می کند. هوشنگ اسدی به همراه دیگر خبرنگاران به دفتر نخست وزیری می روند تا بختیار را ببینند و با وی مصاحبه کنند. مدتی را منتظر میمانند و در همین دقایق کوتاه با هم به شوخی می گویند که حتما بختیار پای منقل و وافور است و برای همین خبرنگاران را معطل نگه داشته است. این شایعه را به فضای مسموم رسانه ای آنروزها میبرند و به سرعت برق تبدیل به شعاری می شود که در تمام خیابانهای ایران مردم فریاد می کردند: "بختیار بختیار ، منقل و وافور و بیار!" تاسف بار است که چگونه با همین شایعات این مرد بزرگ را که میتوانست خطر آینده حکومت ملایان را ببینید، از اسب به زیر کشیدند
|
در مقاله ای با عنوان نوشابه امیری از امام خمینی تا احمد باطبی، نوشته امیرعباس فخرآور به روشنی از خیانت این زوج خبرنگار به تاریخ ایران پرده برداشته شده است. در این مقاله میخوانیم: نوشابه امیری بعنوان خبرنگار روزنامه کیهان به همراه منصور تاراجی از روزنامه اطلاعات به نوفل لوشاتو رفته و در بارگاه اروپایی خمینی با وی دیدار و مصاحبه میکند. این مصاحبه سوم بهمن ماه ۱۳۵۷ انجام می شود. به نحوه پرسیدن سوالات توجه کنید: "سوال منصور تاراجی از خمینی: انشاالله با پیروزی کامل موفق خواهید شد به حکومت اسلامی که خواست همه ملت ایران است، در ایران برقرار خواهد شد. میخواستم از حضورتان چند سوال بکنم! ... سوال نوشابه امیری از خمینی: چون مرا به عنوان یک زن پذیرفته اید، این نشان دهنده ی این است که نهضت ما، نهضتی مترقی است، ولی دیگران کوشیده اند آن را عقب مانده معرفی کنند. فکر می کنید آیا باید زنان ما حتما حجاب داشته باشند؟ و مثلا روسری روی سر داشته باشند؟ پاسخ خمینی: اما اینکه شما را پذیرفتم ، بنده شما را نپذیرفتم، شما آمدید اینجا و من نمی دانستم شما می خواهید بیائید اینجا که پذیرفتم. این هم دلیل بر این نیست که اسلام مترقی است، که به مجرد اینکه شما به اینجا آمدید دلیل بر این است که اسلام مترقی است. ترقی هم به این نیست که زنها خیال کرده اند یا مردهای ما خیال کرده اند. ترقی به کمالات انسانی و بااثر بودن یک زن در مملکت است، نه باینکه سینما برویم که «دانس» برویم و این ها ترقیاتی است که محمدرضا برای شما درست کرد که شما را به عقب رانده که ما باید بعدها جبران کنیم. شما آزادید در کارهای صحیح! دانشگاه بروید، هر کاری را که صحیح است بکنید و همه ی ملت آزادند در اینها، اما اگر بخواهند کارهای خلاف عفت بکنند و یا کارهای خلاف ملیت بکنند از آنها جلوگیری می شود و این دلیل بر ترقی و مترقی بودن است." روزنامه کیهان سوم بهمن ۱۳۵۷
اگر بپذیریم در دوران انقلاب نوشابه امیری جوان بود و جاهل بود و جویای نام، هجده سال بعد را چه بگوییم؟ تیر ماه ۱۳۷۵ نوشابه امیری در مصاحبه ای با مجله زنان شماره ۲۹ سال پنجم، به معرفی "مردان تأثیر گذار" در زندگیاش پرداخته و در مورد مصاحبهاش با خمینی و حال و هوای آن مصاحبه، چاپلوسانه میگوید: "مهم خیره شدن در مردی بود که حضورش به اتاق حال و هوای دیگری داده بود؛ مردی که رهبر انقلاب اسلامی ایران بود. با چشمانی سخت نافذ. ... و آن گاه که نوبت سؤال کردنم رسید، بینمان صحبت از امکان استبداد رفت. سکوت بر اتاق حاکم شد. بنیصدر آب دهانش را قورت داد. سیداحمدآقا اندکی جا به جا شد و حضرت آیت الله گفت:«اسلام دیکتاتوری ندارد.» کسی پشت سرم نفسی عمیق کشید. چه کسی بود؟ نمیدانم. واقعیت آن است که در آن روز خود نیز نمی دانستم که چه کردم. حالا که به سن عقل رسیدهام و کم نمی خوانم و کم نمی شنوم که گویی در سرزمین ما آزادی میراث نیست و کسان بسیاری صاحبان هر اندیشهای جز خود را مستحق مرگ میدانند، مدام فکر میکنم آن امام که اکنون بر [کهکشان] راه شیری آسمان می گذرد، درس بزرگ تحمل سخن مخالف را چگونه آموخت. آری، هر کس جز امام خمینی میتوانست خون مرا حلال کند." مجله زنان شماره ۲۹
در روزهای سراسر شور و احساسات بهمن ۱۳۵۷، وظیفه نوشابه امیری این نبود که برای مردمی که به رسانه ها و خبرنگاران اعتماد کرده بودند رهبر بسازد و دو زانو در برابر خمینی بنشیند و از پیروزی نهضت شادمان باشد! وظیفه یک خبرنگار واقعی این بود که واقعیتهای خمینی را به مردم نشان بدهد تا بتوانند درست برای آینده شان تصمیم بگیرند و نه اینکه خمینی را امام خمینی معرفی کند و شوهرش هوشنگ اسدی با پیاز و زعفران دست پخت خانمش را در روزنامه کیهان به خورد مردم بیچاره ایران بدهد
رحیم سلیقه عراقی، نازلی واحمد باطبی و کوروش صحتی - ۱۳ به در ۱۳۹۱، واشینگتن |
حلقه وزارت اطلاعات در خارج از کشور با ازدواج نازلی و باطبی کامل شده بود، اما هیچ کس انتظار افشای مکالمه محرمانه باطبی با معاون وزارت اطلاعات، سید حسن جوادی، همکار رحیم سلیقه عراقی را نداشت. این فایل صوتی محرمانه از کامپیوتر احمد باطبی به بیرون درز کرد و آبروی همه این حلقه خبرچینان را برد. به گمانم پای خیلی ها وسط باشد. از علیرضا رضایی (دلقک لوس دربار اصلاح طلبان) تا نوشابه امیری، هوشنگ اسدی، سید ابراهیم نبوی و بسیاری از آنها که به میانه میدان خواهند پرید یا پریده اند تا از خبرچین آبروباخته وزارت اطلاعات دفاع کنند. ببینیم نفر بعدی کی به میدان خواهد آمد! رحیم سلیقه عراقی نوروز ۱۳۹۱ را در واشینگتن با داماد و دخترش گذراند و عکس گرفت و به همراه همسرش با خوبی و خوشی به ایران بازگشت تا به کارش در وزارت اطلاعات ادامه دهد. راستی چرا هیچکس از سازمانهای امنیتی مخوف جمهوری اسلامی برای پدر و مادر نازلی عراقی مزاحمتی ایجاد نکردند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر